نمي دونم چي بگم؟؟؟


ستاره

 سلام بچه ها خوبين؟؟

خيلي دلم براتون تنگ شده

يه دنيا شرمندده که اين مدت آپ نکردم

شايد باورتون نشه چون سخت بود نظر بزارم اما سر زدم و مطلب هاي جديد که گذاشته بودين رو تو اين مدت که نبودم خوندم

اما خب اکثرتون هم مثه من ظاهرا  وقت پست گذاشتن يا نميدونم حوصلشو نداشتين

 

بهر حال حالا منم بعد اين مدت نميدونم چي بگم

اگه بگم خوبم دروغه

اکه بگم افسرده شدم باز هم دروغه

خودمم نميدوم چه حالي هستم

اما با تمام اينا از وضعي که دارم راضيم

کارايي رو انجام ميدي که دوست داري 

مگه آدم جز اين از دنيا چي ميخواد

هرچند ميدونم اگه برگردم که راه برگشتي نيست و همه پل هارو شکستم

هعي ديدين امتحاناي ترم هم شروع شد

واسه همين اصلا نميتونم قول بدم که هرروز آپ کنم

 

بچه ها برام دعا کنين امتحاناي ترممو لااقل خوب بدم که يکم دلم خوش شه

 

آخه اصلا در جريان موضوع کتابا هم نيستم

 

اينا رو بيخيال چقدر  بده اطرافت رو که ميبيني انگار همه چي حکايت از اين ميکنه که هعي هيچ احدي رو اين کره خاکي از بين اين همه جمعيت به فکرت نيست و بهت توجه نميکنه

اصلا يادش نيست که تو هستي 

اميدوارم هيچ وقت هيچ وقت هيچ وقت به اين درد گرفتار نشين دوستاي گلم

واستون کلي آرزوهاي خوب و دنيا رو با تمام قشنگي و مهربونيش آرزو ميکنم

اميدوارم هميشه لبتون خندون باشه

موفق باشيد



نظرات شما عزیزان:

ارمین
ساعت21:39---20 دی 1391


اینجا...

احساس فروشی شده؛

عشق اجاره ای شده؛

و تنهایی هم برای ما

آدم شده!!!


ارمین
ساعت21:28---20 دی 1391
سر بروی شانه های مهربانت میگذارم

عقده ی دل میگشایم

گریه ی بی اختیارم

از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم

شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,ساعت 9:20 توسط ستاره| |


Power By: LoxBlog.Com